رضا ÙØ§Ù†ÛŒ یزدی
گویند رمز عشق مگویید و نشنوید
مشکل ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ است Ú©Ù‡ تقریر می‌‌کنند
از قتل عام زندانیان سیاسی تا وزارت کشور
تمام ک٠پاهام از شدت ضربات کابل پاره پاره شده بود
ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی -- از قتل عام زندانیان سیاسی تا وزارت کشور
رضا ÙØ§Ù†ÛŒ یزدی
rezafani@yahoo.com
پنجشنبه ٢٧ مرداد ١٣٨٤
در سلول یک Ø¯ÙØ¹Ù‡ باز شد،
نزدیکی‌های ظهر بود. اولین بار بود Ú©Ù‡ بدون چشم بند چند Ù†ÙØ± رو می‌دیدم، داد زد Â«Ú©Ø«Ø§ÙØª! جلوی پای ØØ§Ø¬ آقا بلندشو!»
هر دو تا پام تا زانو سیاه Ùˆ متورم بود، تمام ک٠پاهام از شدت ضربات کابل پاره پاره شده بود. اندازه پاهام به قول بازجوم شده بود هشتاد. قبل از اینکه شکنجه (یا به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§ÙˆÙ„ وقت بازجوها "تعزیر" شروع بشه) ازم پرسید: شماره پات چنده؟
Ú¯ÙØªÙ…: چهل Ùˆ یک.
Ú¯ÙØª: برات می‌کنمش هشتاد!
راستی راستی شده بود هشتاد. نمی‌تونستم روی پاهام بایستم. روی پاهای ورم کرده، خونی مالی Ùˆ پاره پاره راه Ø±ÙØªÙ† Ùˆ ایستادن خودش باز یکجور شکنجه بود. لبه پیژامه ات Ú©Ù‡ می‌خورد روی پات مثل این بود Ú©Ù‡ خنجر به پات می‌زنند.
ØØ§Ù„ا سرم داد می‌زد Ú©Ù‡ Â«Ú©Ø«Ø§ÙØª! جلوی پای ØØ§Ø¬ آقا بلند شو!»
بهر زØÙ…تی بود بلند شدم. اصلا نمی‌دونستم ØØ§Ø¬ آقا کیست، یا منظورش کدوم یکی است. چهار Ù†ÙØ±ÛŒ در سلولم ایستاده بودند. یکی شون آخوند بود، لباس آخوندی تنش بود، عینک پنسی به چشمش، Ø´Ú©Ù…ÛŒ برآمده با چهره‌ای تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ مغولی. دیگری جوانی بود هم سن Ùˆ سال خودم، لاغر Ùˆ باریک Ùˆ سیه چرده، با کت Ùˆ شلوار خاکستری Ùˆ پیراهن یقه شیخی، بیشتر شبیه طلبه‌ها بود.
اون دوتای دیگه که صداشون آشنا بود، بازجو بودند.
همون Ú©Ù‡ شبیه طلبه‌ها بود، ازم پرسید: رضا ÙØ§Ù†ÛŒ تو هستی؟
Ú¯ÙØªÙ…: بله.
Ú¯ÙØª: مسئول تشکیلات بودی،‌ ها!
داشتم هنوز نگاهش می‌کردم که همانطور که به پاهام نگاه می‌کرد، پرسید: چند بار تعزیر شدی؟
یکی از بازجوها Ú©Ù‡ بعدا Ùهمیدم اسمش رضا غلامی بود، Ú¯ÙØª: ØØ§Ø¬ آقا، تا ØØ§Ù„ا سه بار تعزیر شده.
آخونده Ú©Ù‡ هنوز نمی‌دونستم کیست، Ú¯ÙØª: بهتره همکاری Ú©Ù†ÛŒ. اگر نمی‌خوای اعدامت کنیم.
یک Ú©Ù…ÛŒ دیگه ØØ±Ù زدند Ùˆ Ø±ÙØªÙ†Ø¯. بیشتر تهدید بود Ùˆ ارعاب Ùˆ ØµØØ¨Øª از تعزیر Ùˆ اعدام. خیلی ØØ§Ù„ت پیروزمندانه‌ای توی چهره هردوتاشون مشهود بود. انگار قلعه خیبر رو ÙØªØ کرده بودند Ùˆ قشون Ú©ÙØ§Ø± رو به اسارت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودند.
بعد از ظهر دوباره Ø±ÙØªÙ… بازجویی. وقتی وارد اطاق بازجویی شدم، بازجو Ú¯ÙØª: چشم بندت رو بردار.
این بار دیگه چشم بند نداشتم. همان دو Ù†ÙØ± بازجو Ú©Ù‡ همراه دو ØØ§Ø¬ آقا ØµØ¨Ø Ø¢Ù…Ø¯Ù‡ بودن دم سلولم، اونجا بودند. یکی رضا بود، Ùˆ اون یکی دیگه علی. اسماشون رو بعدا یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ…. هر دو سربازجو بودند. البته رضا گویا مسئول شعبه بود Ùˆ بازجوی من.
رضا Ú¯ÙØª: دیدی ØØ§Ø¬ آقا پیش از ظهر Ú†ÛŒ Ú¯ÙØªØŒ اگه همکاری Ù†Ú©Ù†ÛŒ اعدام می‌شی.
پرسیدم: راستی ØØ§Ø¬ آقا Ú©ÛŒ بود؟
Ú¯ÙØª: نشناختی‌ها! اون Ú©Ù‡ لباس Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒØª داشت ØØ¬Ù‡â€Œâ€ŒØ§Ù„اسلام رازینی بود، ØØ§Ú©Ù… شرع Ùˆ رئیس دادگاه انقلاب، Ùˆ اون یکی دیگر ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی، دادستان انقلاب.
تازه Ùهمیدم Ú©Ù‡ اونها Ú©ÛŒ بودند. این اولین باری بود Ú©Ù‡ پور Ù…ØÙ…دی رو می‌دیدم.
بعدها چندین بار دیگه اومد توی سپاه، ما اون وقتها در بازداشتگاه سپاه، توی خیابون کوهسنگی مشهد، Ù…ØÙ„ سابق دبیرستان عَلَم زندانی بودیم. اونجا ÙˆØ§ØØ¯ اطلاعات سپاه پاسداران بود، هنوز وزارت اطلاعات درست نشده بود.
چند بار دیگه توی سلول Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ Ùˆ یکی دوبار هم وقتی توی اطاق عمومی بودیم باز ØØ§Ø¬ آقا پورمØÙ…دی آمد سراغم. یکی دوبار هم در زندان وکیل‌آباد دیدمش. ØØªÙ…ا ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا هم از من یادشه، بارها در سلول Ùˆ اطاق عمومی با ما ØµØØ¨Øª کرد، از Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ Ùˆ اعدام Ùˆ همکاری Ùˆ جاسوسی برای شوروی Ùˆ Ø§ÙØºØ§Ù†Ø³ØªØ§Ù† تا تهدید به Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ مجدد Ùˆ اعدام. ØØªÛŒ بعد از اینکه ØÚ©Ù… Ù…ØÚ©ÙˆÙ…یت ٢٠سال زندان رو Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودم، مخصوصا وقتی Ú©Ù‡ نماز اجباری رو گذاشتم کنار، باز ایشان Ùˆ نماینده‌اش در زندان از تجدید Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ Ùˆ اعدام Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª.
بعد از یک سال Ú©Ù‡ در بازداشتگاه در اطاق‌های دربسته Ùˆ سلول‌های Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ بودم، Ø±ÙØªÙ… دادگاه. ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی به عنوان دادستان انقلاب Ùˆ مدعی‌العموم تقاضای ØÚ©Ù… اعدام کرده بود. ØØ¬Ù‡â€ŒØ§Ù„اسلام رازینی هم Ú©Ù‡ قبل از اون ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ در استان خراسان بیشتر از ٤٠٠مورد ØÚ©Ù… اعدام صادر کرده بود، در یک دادگاه Ù‡ÙØª دقیقه‌ای ØÚ©Ù… اعدام مرا هم صادر کرد. ØÚ©Ù… ما Ø±ÙØª دادگاه عالی قم، به همت آیت‌الله منتظری Ú©Ù‡ اون وقتها دادگاه عالی قم ØªØØª تاثیر ایشان بود، با اعدام مواÙقت نشد. برای تجدید نظر بعد از دوسال ØØ¨Ø³ به دادگاه دوم Ø±ÙØªÙ…. باز ØØ§Ú©Ù… شرع ØØ¬Øªâ€ŒØ§Ù„اسلام رازینی بود Ùˆ دادستان ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی. در یک دادگاه جمعی گرچه هرکسی بیشتر از چند دقیقه سهمش نشد، به بیست سال زندان Ù…ØÚ©ÙˆÙ… شدم.
اون سالها تیم سه Ù†ÙØ±Ù‡ رازینی Ùˆ پورمØÙ…دی Ùˆ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù†ØŒ چند صد Ù†ÙØ± رو در استان خراسان به مرگ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کردند.
ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù† معرو٠به ØØ§Ø¬ÛŒ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ معاون دادستان، یعنی معاون پورمØÙ…دی Ùˆ دادیار ناظر زندان بود. آن سالها به تقاضای ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پور Ù…ØÙ…دی Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… آقای رازینی، ده‌ها Ù†ÙØ± در ØÛŒØ§Ø· دادستانی مشهد از درخت تنومندی Ú©Ù‡ وسط ØÛŒØ§Ø· بود به دار آویخته شدند. خیلی‌های دیگر نیز در منطقه قاسم‌آباد پشت انبار آب پشت زندان وکیل‌آباد تیرباران شدند.
با کنار گذاشتن لاجوردی Ùˆ تیم او از مسئولیت دادستانی انقلاب مرکز، تیم سه Ù†ÙØ±Ù‡ پورمØÙ…دی، رازینی Ùˆ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù† به تهران نقل مکان کرد.
ØØ§Ø¬ÛŒ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ ØØªÛŒ تواب‌هاش رو با خودش برد به اوین Ùˆ گوهردشت.
پورمØÙ…دی شد معاون وزارت اطلاعات Ùˆ جانشین وزیر. سال Ù¦Ù§ Ú©Ù‡ رسید، ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی در هیئت اعزامی مرگ آیت‌آلله خمینی در کنار نیری Ùˆ اشراقی، هزاران زندانی سیاسی بی گناه رو قتل عام کردند. اینبار ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا در Ø³ÙØ±Ø´ به مشهد در کمتر از چند روز بیش تر از یک صد Ù†ÙØ± از زندانیان سیاسی را Ú©Ù‡ به Ú©ÛŒÙØ± خواست خود او Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… صادره از طر٠همکار نزدیکش ØØ§Ø¬ÛŒ رازینی به ØØ¨Ø³â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ مدت دار Ù…ØÚ©ÙˆÙ… شده بودند، به طناب‌های دار سپرد.
سوغات Ø³ÙØ±Ù‡Ø§ÛŒ ایشان برای رهبری نظام در ÙØ§ØµÙ„ه‌ای کمتر از چند ماه قتل عام چندهزار زندانی سیاسی در زندانهای سراسر کشور بود.
ØØ§Ù„ا ایشان شده بودند یکی از معتمدین در ØÙ„قه‌های تنگ سازماندهی جنایت در سراسر کشور. ارتقاء ایشان در همین دوره به مسئول اطلاعات خارجی همزان بود با اوج‌گیری ÙØ¹Ø§Ù„یت‌های تروریستی نظام در خارج از کشور بر علیه مخالÙین Ùˆ بمب گذاری‌های Ø³ÙØ§Ø±Øªâ€ŒØ®Ø§Ù†Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ Ùˆ مراکز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ سایر کشورها. از قرار یکی از شاهکارهای ایشان بمب‌گذاری در کشور آرژانتین بوده است.
با Ø§ÙØ´Ø§Ø¡ پروژه قتل‌های زنجیره‌ای، نقش ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی به عنوان یکی از عناصر اصلی سازماندهی جنایات بار دیگر بر زبانها Ø§ÙØªØ§Ø¯. البته اینبار نیز ایشان ارتقاء مقام ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ به سمت مشاور ریاست Ø¯ÙØªØ± Ùˆ مدیر گروه سیاسی-اجتماعی Ø¯ÙØªØ± رهبری برگزیده شدند.
ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی با سوابق جنایات Ú©Ù… نظیر خود در دادستانی انقلاب Ùˆ وزارت اطلاعات Ùˆ مشاورت رهبری اکنون کاندیدای مقام وزارت کشور از طر٠آقای اØÙ…دی نژاد شده‌اند.
ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا قرار است در صدارت وزارتخانه‌ای Ø§ÛŒÙØ§ÛŒ نقش کند Ú©Ù‡ وظیÙه‌اش توسعه سیاسی، اجتماعی، عمران Ùˆ آبادانی کشور است. وظیÙه‌اش برگزاری انتخابات‌های مختل٠ریاست جمهوری، مجلس شورا، خبرگان ملت، شوراهای شهر Ùˆ روستا Ùˆ ØÙاظت از سلامت آنهاست.
Ùˆ برگماری استانداران، ÙØ±Ù…انداران، مدیران Ú©Ù„ ادارات ونیروهای انتظامی به عهده اوست.
چقدر تاس٠آور Ùˆ غم‌انگیز است Ú©Ù‡ امروز پس از گذشت ١٦ سال از قتل عام Ùˆ کشتار سراسری زندانیان سیاسی، یکی از اعضای سه گانه کمیته مرگ Ùˆ از موثرترین عناصر تاریکخانه Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ù‚Ø±Ø§Ø± است سکان‌دار وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران گردد.
رضا ÙØ§Ù†ÛŒ یزدی
rezafani@yahoo.com
پنجشنبه ٢٧ مرداد ١٣٨٤
در سلول یک Ø¯ÙØ¹Ù‡ باز شد،
نزدیکی‌های ظهر بود. اولین بار بود Ú©Ù‡ بدون چشم بند چند Ù†ÙØ± رو می‌دیدم، داد زد Â«Ú©Ø«Ø§ÙØª! جلوی پای ØØ§Ø¬ آقا بلندشو!»
هر دو تا پام تا زانو سیاه Ùˆ متورم بود، تمام ک٠پاهام از شدت ضربات کابل پاره پاره شده بود. اندازه پاهام به قول بازجوم شده بود هشتاد. قبل از اینکه شکنجه (یا به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§ÙˆÙ„ وقت بازجوها "تعزیر" شروع بشه) ازم پرسید: شماره پات چنده؟
Ú¯ÙØªÙ…: چهل Ùˆ یک.
Ú¯ÙØª: برات می‌کنمش هشتاد!
راستی راستی شده بود هشتاد. نمی‌تونستم روی پاهام بایستم. روی پاهای ورم کرده، خونی مالی Ùˆ پاره پاره راه Ø±ÙØªÙ† Ùˆ ایستادن خودش باز یکجور شکنجه بود. لبه پیژامه ات Ú©Ù‡ می‌خورد روی پات مثل این بود Ú©Ù‡ خنجر به پات می‌زنند.
ØØ§Ù„ا سرم داد می‌زد Ú©Ù‡ Â«Ú©Ø«Ø§ÙØª! جلوی پای ØØ§Ø¬ آقا بلند شو!»
بهر زØÙ…تی بود بلند شدم. اصلا نمی‌دونستم ØØ§Ø¬ آقا کیست، یا منظورش کدوم یکی است. چهار Ù†ÙØ±ÛŒ در سلولم ایستاده بودند. یکی شون آخوند بود، لباس آخوندی تنش بود، عینک پنسی به چشمش، Ø´Ú©Ù…ÛŒ برآمده با چهره‌ای تا ØØ¯ÙˆØ¯ÛŒ مغولی. دیگری جوانی بود هم سن Ùˆ سال خودم، لاغر Ùˆ باریک Ùˆ سیه چرده، با کت Ùˆ شلوار خاکستری Ùˆ پیراهن یقه شیخی، بیشتر شبیه طلبه‌ها بود.
اون دوتای دیگه که صداشون آشنا بود، بازجو بودند.
همون Ú©Ù‡ شبیه طلبه‌ها بود، ازم پرسید: رضا ÙØ§Ù†ÛŒ تو هستی؟
Ú¯ÙØªÙ…: بله.
Ú¯ÙØª: مسئول تشکیلات بودی،‌ ها!
داشتم هنوز نگاهش می‌کردم که همانطور که به پاهام نگاه می‌کرد، پرسید: چند بار تعزیر شدی؟
یکی از بازجوها Ú©Ù‡ بعدا Ùهمیدم اسمش رضا غلامی بود، Ú¯ÙØª: ØØ§Ø¬ آقا، تا ØØ§Ù„ا سه بار تعزیر شده.
آخونده Ú©Ù‡ هنوز نمی‌دونستم کیست، Ú¯ÙØª: بهتره همکاری Ú©Ù†ÛŒ. اگر نمی‌خوای اعدامت کنیم.
یک Ú©Ù…ÛŒ دیگه ØØ±Ù زدند Ùˆ Ø±ÙØªÙ†Ø¯. بیشتر تهدید بود Ùˆ ارعاب Ùˆ ØµØØ¨Øª از تعزیر Ùˆ اعدام. خیلی ØØ§Ù„ت پیروزمندانه‌ای توی چهره هردوتاشون مشهود بود. انگار قلعه خیبر رو ÙØªØ کرده بودند Ùˆ قشون Ú©ÙØ§Ø± رو به اسارت Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودند.
بعد از ظهر دوباره Ø±ÙØªÙ… بازجویی. وقتی وارد اطاق بازجویی شدم، بازجو Ú¯ÙØª: چشم بندت رو بردار.
این بار دیگه چشم بند نداشتم. همان دو Ù†ÙØ± بازجو Ú©Ù‡ همراه دو ØØ§Ø¬ آقا ØµØ¨Ø Ø¢Ù…Ø¯Ù‡ بودن دم سلولم، اونجا بودند. یکی رضا بود، Ùˆ اون یکی دیگه علی. اسماشون رو بعدا یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ…. هر دو سربازجو بودند. البته رضا گویا مسئول شعبه بود Ùˆ بازجوی من.
رضا Ú¯ÙØª: دیدی ØØ§Ø¬ آقا پیش از ظهر Ú†ÛŒ Ú¯ÙØªØŒ اگه همکاری Ù†Ú©Ù†ÛŒ اعدام می‌شی.
پرسیدم: راستی ØØ§Ø¬ آقا Ú©ÛŒ بود؟
Ú¯ÙØª: نشناختی‌ها! اون Ú©Ù‡ لباس Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒØª داشت ØØ¬Ù‡â€Œâ€ŒØ§Ù„اسلام رازینی بود، ØØ§Ú©Ù… شرع Ùˆ رئیس دادگاه انقلاب، Ùˆ اون یکی دیگر ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی، دادستان انقلاب.
تازه Ùهمیدم Ú©Ù‡ اونها Ú©ÛŒ بودند. این اولین باری بود Ú©Ù‡ پور Ù…ØÙ…دی رو می‌دیدم.
بعدها چندین بار دیگه اومد توی سپاه، ما اون وقتها در بازداشتگاه سپاه، توی خیابون کوهسنگی مشهد، Ù…ØÙ„ سابق دبیرستان عَلَم زندانی بودیم. اونجا ÙˆØ§ØØ¯ اطلاعات سپاه پاسداران بود، هنوز وزارت اطلاعات درست نشده بود.
چند بار دیگه توی سلول Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ Ùˆ یکی دوبار هم وقتی توی اطاق عمومی بودیم باز ØØ§Ø¬ آقا پورمØÙ…دی آمد سراغم. یکی دوبار هم در زندان وکیل‌آباد دیدمش. ØØªÙ…ا ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا هم از من یادشه، بارها در سلول Ùˆ اطاق عمومی با ما ØµØØ¨Øª کرد، از Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ Ùˆ اعدام Ùˆ همکاری Ùˆ جاسوسی برای شوروی Ùˆ Ø§ÙØºØ§Ù†Ø³ØªØ§Ù† تا تهدید به Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ مجدد Ùˆ اعدام. ØØªÛŒ بعد از اینکه ØÚ©Ù… Ù…ØÚ©ÙˆÙ…یت ٢٠سال زندان رو Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بودم، مخصوصا وقتی Ú©Ù‡ نماز اجباری رو گذاشتم کنار، باز ایشان Ùˆ نماینده‌اش در زندان از تجدید Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ Ùˆ اعدام Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª.
بعد از یک سال Ú©Ù‡ در بازداشتگاه در اطاق‌های دربسته Ùˆ سلول‌های Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ بودم، Ø±ÙØªÙ… دادگاه. ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی به عنوان دادستان انقلاب Ùˆ مدعی‌العموم تقاضای ØÚ©Ù… اعدام کرده بود. ØØ¬Ù‡â€ŒØ§Ù„اسلام رازینی هم Ú©Ù‡ قبل از اون ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ در استان خراسان بیشتر از ٤٠٠مورد ØÚ©Ù… اعدام صادر کرده بود، در یک دادگاه Ù‡ÙØª دقیقه‌ای ØÚ©Ù… اعدام مرا هم صادر کرد. ØÚ©Ù… ما Ø±ÙØª دادگاه عالی قم، به همت آیت‌الله منتظری Ú©Ù‡ اون وقتها دادگاه عالی قم ØªØØª تاثیر ایشان بود، با اعدام مواÙقت نشد. برای تجدید نظر بعد از دوسال ØØ¨Ø³ به دادگاه دوم Ø±ÙØªÙ…. باز ØØ§Ú©Ù… شرع ØØ¬Øªâ€ŒØ§Ù„اسلام رازینی بود Ùˆ دادستان ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی. در یک دادگاه جمعی گرچه هرکسی بیشتر از چند دقیقه سهمش نشد، به بیست سال زندان Ù…ØÚ©ÙˆÙ… شدم.
اون سالها تیم سه Ù†ÙØ±Ù‡ رازینی Ùˆ پورمØÙ…دی Ùˆ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù†ØŒ چند صد Ù†ÙØ± رو در استان خراسان به مرگ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کردند.
ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù† معرو٠به ØØ§Ø¬ÛŒ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ معاون دادستان، یعنی معاون پورمØÙ…دی Ùˆ دادیار ناظر زندان بود. آن سالها به تقاضای ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پور Ù…ØÙ…دی Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… آقای رازینی، ده‌ها Ù†ÙØ± در ØÛŒØ§Ø· دادستانی مشهد از درخت تنومندی Ú©Ù‡ وسط ØÛŒØ§Ø· بود به دار آویخته شدند. خیلی‌های دیگر نیز در منطقه قاسم‌آباد پشت انبار آب پشت زندان وکیل‌آباد تیرباران شدند.
با کنار گذاشتن لاجوردی Ùˆ تیم او از مسئولیت دادستانی انقلاب مرکز، تیم سه Ù†ÙØ±Ù‡ پورمØÙ…دی، رازینی Ùˆ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù† به تهران نقل مکان کرد.
ØØ§Ø¬ÛŒ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ ØØªÛŒ تواب‌هاش رو با خودش برد به اوین Ùˆ گوهردشت.
پورمØÙ…دی شد معاون وزارت اطلاعات Ùˆ جانشین وزیر. سال Ù¦Ù§ Ú©Ù‡ رسید، ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی در هیئت اعزامی مرگ آیت‌آلله خمینی در کنار نیری Ùˆ اشراقی، هزاران زندانی سیاسی بی گناه رو قتل عام کردند. اینبار ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا در Ø³ÙØ±Ø´ به مشهد در کمتر از چند روز بیش تر از یک صد Ù†ÙØ± از زندانیان سیاسی را Ú©Ù‡ به Ú©ÛŒÙØ± خواست خود او Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… صادره از طر٠همکار نزدیکش ØØ§Ø¬ÛŒ رازینی به ØØ¨Ø³â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ مدت دار Ù…ØÚ©ÙˆÙ… شده بودند، به طناب‌های دار سپرد.
سوغات Ø³ÙØ±Ù‡Ø§ÛŒ ایشان برای رهبری نظام در ÙØ§ØµÙ„ه‌ای کمتر از چند ماه قتل عام چندهزار زندانی سیاسی در زندانهای سراسر کشور بود.
ØØ§Ù„ا ایشان شده بودند یکی از معتمدین در ØÙ„قه‌های تنگ سازماندهی جنایت در سراسر کشور. ارتقاء ایشان در همین دوره به مسئول اطلاعات خارجی همزان بود با اوج‌گیری ÙØ¹Ø§Ù„یت‌های تروریستی نظام در خارج از کشور بر علیه مخالÙین Ùˆ بمب گذاری‌های Ø³ÙØ§Ø±Øªâ€ŒØ®Ø§Ù†Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ Ùˆ مراکز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ سایر کشورها. از قرار یکی از شاهکارهای ایشان بمب‌گذاری در کشور آرژانتین بوده است.
با Ø§ÙØ´Ø§Ø¡ پروژه قتل‌های زنجیره‌ای، نقش ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی به عنوان یکی از عناصر اصلی سازماندهی جنایات بار دیگر بر زبانها Ø§ÙØªØ§Ø¯. البته اینبار نیز ایشان ارتقاء مقام ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ به سمت مشاور ریاست Ø¯ÙØªØ± Ùˆ مدیر گروه سیاسی-اجتماعی Ø¯ÙØªØ± رهبری برگزیده شدند.
ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا پورمØÙ…دی با سوابق جنایات Ú©Ù… نظیر خود در دادستانی انقلاب Ùˆ وزارت اطلاعات Ùˆ مشاورت رهبری اکنون کاندیدای مقام وزارت کشور از طر٠آقای اØÙ…دی نژاد شده‌اند.
ØØ§Ø¬â€ŒØ¢Ù‚ا قرار است در صدارت وزارتخانه‌ای Ø§ÛŒÙØ§ÛŒ نقش کند Ú©Ù‡ وظیÙه‌اش توسعه سیاسی، اجتماعی، عمران Ùˆ آبادانی کشور است. وظیÙه‌اش برگزاری انتخابات‌های مختل٠ریاست جمهوری، مجلس شورا، خبرگان ملت، شوراهای شهر Ùˆ روستا Ùˆ ØÙاظت از سلامت آنهاست.
Ùˆ برگماری استانداران، ÙØ±Ù…انداران، مدیران Ú©Ù„ ادارات ونیروهای انتظامی به عهده اوست.
چقدر تاس٠آور Ùˆ غم‌انگیز است Ú©Ù‡ امروز پس از گذشت ١٦ سال از قتل عام Ùˆ کشتار سراسری زندانیان سیاسی، یکی از اعضای سه گانه کمیته مرگ Ùˆ از موثرترین عناصر تاریکخانه Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ù‚Ø±Ø§Ø± است سکان‌دار وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران گردد.