گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر می‌‌کنند

رضا فانی یزدی


مجموعه یادداشتها،خاطرات و نوشته های سالهای اخیر


Tuesday, March 27, 2007

بابا، توی امریکا که جنگ نیست

هنوز چند قدمی جلو نرفته بودند که صدای رگبار گلوله آنها را ‏متوجه اتومبیلی کرده بود که به محل بازی بچه‌های محله در محوطه نزدیک آنها شلیک ‏می‌کردند. جسد هشت تا از بچه‌ها در اولین لحظات غرق در خون به زمین افتاده بود. ‏مهاجمین برای اطمینان از قتل هنوز شلیک می‌کردند.‏

صدای سلیم را هنوز می شنیدم که می گفت :"مثل اینکه توی باغ وحش زندگی می‌کنیم. مردم مثل حیوان‌ها ‏شده‌اند!"

راستی توی امریکا هیچ خبری نیست. نه صدای انفجار، نه بمب، نه موشک، نه پرواز ‏جنگنده‌ها و نه اثری از حضور نظامیان در خیابانها.. همه ‏چیز هست، مدرسه‌ها باز هستند، آب لوله‌کشی هست، اتوبوس‌ها و قطارها همه در ‏حرکتند، هیچ صفی برای مواد غذایی نیست، یک لحظه هم برق منازل و خیابانها قطع ‏نمی‌شود. آنهایی هم که در عراق یا افغانستان کشته می‌شوند هیچ کس نمی‌داند کی ‏و کجا تحویل خانواده‌هایشان می‌شوند. نه تشییع جنازه دسته جمعی و نه صدای ‏غاری‌های مساجد که محله را به گریه و شیون وادار کنند، نه مجروحین را میبینی که ‏بدون دست و پا گوشه خیابان گدایی کنند و نه مادران و همسرانی را که بر سر می‌کوبند ‏و زار می‌زنند. فقط گاهگاهی از رئیس جمهور می‌شنوی که ما در جنگ هستیم

ادامه مطلب

Page 1 of 1 pages
من هنوزم ز تو آن خاطره‌ام مانده بجا

سوسیالیسم رویایی من ، دفتر اول در کوران مبارزه انقلابی
سوسیالیسم رویایی من ، دفتر دوم دستگیری و بازجویی
سه دهه جدال بی فرجام
نیولیبرالیسم پایان تاریخ یا آغازی دیگر