من هنوزم ز تو آن خاطره‌ام مانده بجا

رضا فانی یزدی


گویند رمز عشق مگویید و نشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر می‌‌کنند

شما در آن سالها کجا بودید؟شما در آن سالها کجا بودید؟


رضا فانی یزدی
rezafani@yahoo.com

می گویند در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال ۱۹۵۶ در سخنرانی غیرعلنی خروشچف خطاب ‏به اعضای کنگره که عمدتا در نقد و محکومیت رفتار ... و دیکتاتورمنشانه استالین انجام می شد، اتفاق جالبی افتاد. ‏پس از اینکه خروشچف به مدتی طولانی به نقد و حتی فحاشی به شخصیت استالین پرداخت، یکی از حضار ‏شرکت کننده در کنگره با صدای بلند سوال کرد که شما در آن سالها کجا بودید و چه می کردید. خروشچف با ‏شنیدن این سوال رو به جمعیت کرد و پرسید چه کسی این را پرسید. هیچ کس جواب نداد. دو باره و سه باره سوال ‏کرد که چه کسی این حرف را از من پرسید که من در آن دوران کجا بودم. باز هم پاسخی نشنید. سکوت سالن را ‏گرفته بود. خروشچف با لحنی تمسخر آمیز گفت من همان جایی بودم که تو امروز نشسته ای و همان کاری را می ‏کردم که تو امروز می کنی.‏

این داستان مرا به یاد کسانی می اندازد که از میرحسین موسوی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری، می پرسند آقای ‏موسوی، شما در دهه اول جمهوری اسلامی و در دوران کشتار و جنایت های رژیم، بویژه در سال ۶۷، کجا بودید ‏و چه می کردید. موسوی همان جا بود که بسیاری از آقایان و خانم هایی که امروز سوال می کنند نشسته بودند. ‏موسوی درست در کنار آنها نشسته بود گرچه در مقام ریاست دولت و مدیر اجرایی پروژه های دولتی، اما ‏همانجایی نشسته بود که بقیه اعضای هیات دولت، معاونین وزرا و رهبران و بنیانگذاران سپاه پاسداران و اعضای ‏وزارت اطلاعات و دیگر وابستگان دور و نزدیک به حکومت اسلامی نشسته بودند. ‏

سال گذشته در سالروز کشتار ۶۷ رادیو دویچه وله مصاحبه ای داشت با آقای سازگارا که ایشان به این کشتار ‏اشاره کرده و گله و گلایه می کردند. چند روز پیش نیز در روزآنلاین مطلبی به قلم خانم فریبا داوودی مهاجر ‏خواندم که ایشان نیز به بهانه حمله به موسوی از کشتار ۶۷ نام برده بودند. این روزها شاهدیم که همزمان با ‏انتخابات ریاست جمهوری، آقای میرحسین موسوی که از قضا پس از دو دهه زندگی در خفا به صحنه بازگشته ‏است، مورد سوال قرار گرفته که آقا، شما آن روزها که در مملکت دسته دسته بچه های مردم را می کشتند کجا ‏بودید. تا آنجا که به خاطر دارم در آن روزها به جز آیت الله منتظری هیچکدام دیگر از آقایان و خانمها اعتراضی ‏نکردند. همه آنها همانجایی بودند که آقایان موسوی، کروبی و رضایی نشسته بودند. آقای احمدی نژاد را نمی دانم ‏که آن زمان به چه کاری مشغول بودند. اما این آقایان به اتفاق بسیاری دیگر از خانم ها و آقایانی که امروز مدعی ‏خون قربانیان دهه اولیه انقلاب شده اند و اشک تمساح می ریزند همه در کنار هم همانجایی نشسته بودند که ‏مرادشان دستور قتل عام ها را صادر می کرد و با سکوت خود آن همه جنایت را تایید می کردند. و یا در بهترین ‏حالت، معترض نبودند. ‏

بیشتر از یکسال از مصاحبه آقای سازگارا با دویچه وله می گذرد. اما نمی توانم از ذهنم بیرونش کنم. مطلب خانم ‏فریبا داوودی که نیز از دوستان ایشان است باز آن مصاحبه را به خاطرم آورد. آقای سازگارا که چند سال پیش از ‏کشورخارج شدند، خود را از بنیادگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی کردند و بسیار جالب است که از ‏همان فردای خروج از کشور نیز مدعی رهبری اپوزیسیون رژیم هستند. و آنچنان از حکومت اسلامی حرف می ‏زنند که انگار از همان بدو پیدایش حکومت دینی از مخالفین سرسخت آن بوده و گویا مادرزاد دمکرات مدافع ‏حقوق بشر پا به این جهان گذاشته اند. مدتها بود که در دلم مانده بود که از ایشان بپرسم شما در آن سالهای کشتار ‏که امروز محکومش می کنید - و بسیار خوشحالم که چنین می کنید – براستی در آن سالها کجا بودید؟ اگر ‏همانگونه که خود مدعی هستید که در آن روزگار از بینانگذاران و فرماندهان سپاه پاسداران بوده اید، نقش شما در ‏آن سالها چه بود؟ شما بهتر از من می دانید که کشتار وشکنجه فقط محدود به جنایت سال ۶۷ که به فجیع ترین ‏شکل خود را به نمایش گذاشت، محدود نبوده است. کشتار سال ۶۷ اوج و اعتلای جنایت رژیم بود اما بسیاری ‏پیشتر از آن هزاران زندانی سیاسی به اتهامات گوناگون شکنجه شده، سالهای طولانی در سلولهای انفرادی،‌ ‏گاودانی ها و قبرها و انباری ها حبس کشیده و اعدام شده اند. راستی شما در آن سالها کجا بودید و چه می کردید؟

تمام آن سالهای تیره و تار که آیت الله منتظری تک و تنها با استفاده از هر فرصتی رفتار وحشیانه با زندانیان را ‏محکوم می کرد و هیات های نمایندگی ایشان به زندانهای سراسر کشور اعزام می شدند، شما چه می کردید؟ شما ‏و دیگر دوستان شما که امروز ادعای رهبری اپوزیسیون نظام اسلامی را دارید، و گاه به شوخی رئیس جمهورتان ‏می خوانند،‌ در آن سالها به این همه جنایت چه اعتراضی کردید؟ زمانی که آیت الله منتظری مورد غضب رهبر ‏عظیم الشان تان واقع شد و بسیاری از اعضای خانواده ایشان گرفتار غضب رهبر شدند، شما در دفاع از ایشان چه ‏گفتید؟ شما و امثال شما در مقامی نیستید که از موسوی و کروبی سوال کنید که آنها کجا بودند و چه می کردند زیرا ‏آنها همانجایی بودند که شما و برخی دوستان شما جا خوش کرده بودید و حتی گاه خوشحال از اینکه رقیبان و ‏مخالفان سیاسی تان را به قتلگاه می برند شادمانی می کردید. ‏

اگر قرار است کسی از موسوی و کروبی سوال کند که آنها آن زمان کجا بودند و چه می کردند و چرا امروز باید ‏پاسخگوی موقعیت دیروز خود در نظام اسلامی باشند در درجه اول قربانیان و خانواده های آنها هستند، و در کنار ‏آنها مراجع ذیصلاح حقوقی و یا کسانی که هیچ نقشی در این کشتار نداشته اند. کسانی که در آن زمان شاهد کشتار ‏بوده اند، ولی به خاطر اینکه منافع شان با منافع رژیم گره خورده بود سکوت کرده اندند، اکنون حق ندارند به ‏خاطر منافع سیاسی خود از پرچم حق خواهی آن قربانیان استفاده یا سوء استفاده کنند. شما کاش به جای سوال از ‏موسوی و کروبی و دیگر آقایان، خود به عنوان شاهدین جنایت آنچه را که از آن روزها به خاطر دارید مکتوب ‏کرده و کمک کنید که گوشه هایی از این جنایت هولناک برای تاریخ و خانواده قربانیان بازگو شود. جنایتی که اگر ‏همه ما و شما کمک کنیم، و به تصویرش در آوریم، و ابعاد فاجعه آمیز و پنهان آن را بازگویی کنیم، نه دیگر کسی ‏جرات تکرار آن را دارد و نه جامعه دیگر پذیرای آن خواهد شد. ‏

کشتار فاجعه آمیز سال ۶۷ و جنایت ها و فجایعی که به سرکوب مخالفین نظام اسلامی در دهه اول انقلاب منجر ‏گردید را فرصت طلبانه در مقابل حریف انتخاباتی ریاست جمهوری دستمایه سیاست لحظه ای خود نکنید. به میان ‏کشیدن کشتار ۶۷ در مقابله با نامزدهای انتخاباتی در حقیقت لوث کردن فاجعه کشتار زندانیان سیاسی است و عملا ‏به پنهان نگاه داشتن هر چه بیشتر عمق این فاجعه کمک نموده و طراحان و مجریان اصلی فاجعه کشتار توسط ‏رژیم اسلامی را به فراموشی می سپارد. ‏

با احترام،
رضا فانی یزدی
‏۲۰ مه ۲۰۰۹‏

تعدادی از آخرین یادداشت ها